کشف یک فاکتور خطر ژنتیکی که عامل بروز اختلال دو قطبی است
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۵۳۳۴۴
پژوهشگران آمریکایی، یک فاکتور خطر ژنتیکی را کشف کردهاند که میتواند به بروز اختلال دوقطبی منجر شود.
به گزارش ایسنا و به نقل از نوروساینس نیوز، درمان اصلی اختلال دوقطبی، "لیتیوم"(lithium) است که نیم قرن پیش تایید شد؛ اما لیتیوم به همه بیماران کمک نمیکند و عوارض جانبی قابل توجهی دارد. پیشرفت اندکی در یافتن درمانهای بهتر صورت گرفته که تا اندازهای به این دلیل است که دانشمندان به طور کامل نمیدانند این بیماری چگونه به وجود میآید یا لیتیوم دقیقا چگونه نشانههای آن را بهبود میبخشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک پژوهش ژنتیکی شامل هزاران نفر از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، بینش جدیدی را در مورد زمینههای مولکولی این بیماری نشان داده است. دانشمندان "مرکز پژوهش روانپزشکی استنلی" (Stanley Center for Psychiatric Research) در "مؤسسه برود"(Broad Institute) آمریکا در این پژوهش، ژنی موسوم به "AKAP11" را به عنوان یک فاکتور خطر قوی برای اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی معرفی کردهاند.
یافتههای این پژوهش ممکن است سرنخهایی را در مورد این موضوع ارائه دهند که لیتیوم هنگام تعامل پروتئین "AKAP-11" با یک مسیر مولکولی اصلاحشده به وسیله این دارو، چگونه کار میکند. اگرچه بسیاری از انواع رایج ژنتیکی از اثرات کوچک کشف شدهاند، اما AKAP11 نخستین ژنی است که تأثیر زیادی بر خطر ابتلا به اختلال دوقطبی دارد.
این نتیجه، امکان بررسیهای جدیدی را در "مؤسسه برود" برای مطالعه بیشتر این اختلال در سلولها و حیوانات، با تمرکز بر مکانیسمهای مولکولی فراهم کرده است که به نوبه خود میتواند به شناسایی نشانگرهای زیستی برای سازگاری بیماران با درمانها و توسعه درمانهای جدید کمک کند.
"استیون هایمن"(Steven Hyman)، از پژوهشگران این پروژه گفت: این پژوهش، هیجانانگیز است؛ زیرا این نخستین بار است که ما ژنی با جهشهای گسترده برای اختلال دوقطبی داریم.
پژوهش بزرگ، اثر بزرگ
اختلال دوقطبی، یک اختلال خلقی شدید و ارثی است که تقریبا یک درصد از جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد و اغلب در اوایل بزرگسالی آغاز میشود. درک بهتر ریشههای بیولوژیکی این بیماری میتواند به ارائه درمانهای مؤثرتری کمک کند که کیفیت زندگی را بهبود میبخشند.
این گروه پژوهشی به همراه همکاران خود در سراسر جهان، به شناسایی تفاوتهای نادری در توالی DNA پرداختند که پروتئینها را تغییر میدهند. هدف آنها کشف تفاوتهایی بود که اثر قابل توجهی بر میزان خطر بیماری دارند. اگرچه جهشهای نادر فقط ممکن است در تعداد کمی از بیماران رخ دهند؛ اما اثر قوی آنها بر خطر ابتلا به بیماری بدین معناست که آنها میتوانند مکانیسمهای بیولوژیکی دخیل در بیماری را نشان دهند.
شاید این بینشها روزی به ارائه روشهای جدیدی برای درمان اختلال دوقطبی کمک کنند و نشانههای بیماری را در بسیاری از افراد حتی افراد مبتلا به جهشهای نادر بهبود ببخشند.
پژوهشگران کار خود را با مقایسه "اگزوم"(Exome) یا بخش کدکننده پروتئین ژنوم تقریبا ۱۴ هزار شخص مبتلا به اختلال دوقطبی و ۱۴ هزار شخص سالم آغاز کردند. افراد مبتلا به این عارضه، بیشتر حامل انواع ژنهایی هستند که به شکلگیری پروتئینهای ناکارآمد و کوتاهشده غیرطبیعی منجر میشوند. برخی از این گونهها در ژنهایی وجود داشتند که پیشتر مرتبط با خطر ابتلا به اسکیزوفرنی شناخته شده بودند.
سپس پژوهشگران، نتایج یک پژوهش در مقیاس بزرگ را بررسی کردند. آنها توالی اگزوم ۲۴ هزار شخص مبتلا به اسکیزوفرنی را که در این پژوهش شرکت داشتند، با نمونههای مربوط به ۱۴ هزار شخص مبتلا به اختلال دوقطبی ترکیب کردند و توالی ژنومی آنها را مقایسه کردند.
این تجزیه و تحلیل، جهشهای نادر کوتاهکننده پروتئین را در ژن AKAP11 نشان داد که خطر ابتلا به بیماری را چندین برابر افزایش میدهند و آن را به قویترین عامل خطر ژنتیکی کشف شده برای اختلال دوقطبی تا به امروز تبدیل میسازند.
"بنجامین نیل"(Benjamin Neale)، از پژوهشگران این پروژه گفت: انواع AKAP11 در کل جمعیت به خطر نمیافتند اما ارزش واقعی آنها چیزی است که در مورد ریشههای بیماری فاش میکنند و به همین دلیل است که ما روی آنها تمرکز کردهایم.
محصول پروتئینی AKAP11 با پروتئین دیگری به نام "GSK3B" در تعامل قرار میگیرد که هدف مولکولی لیتیوم است. بنابراین، این کشف میتواند سرنخهای جالبی را در مورد اثرات لیتیوم در بدن ارائه دهد که عملکرد لیتیوم را روشن میکند و سایر اهداف درمانی را ارائه میدهد.
انواع جدید، مدلهای جدید
پژوهشگران مرکز استنلی برای بررسی اثرات مولکولی و رفتاری انواع ژن AKAP11 که در این پژوهش کشف شد، اکنون در حال ایجاد مدلهای سلولی و حیوانی هستند که شکل تغییریافتهای از این ژن را دارند.
انواع کوتاهکننده به طور موثر یک نسخه از ژن را در ژنوم غیرفعال میکنند و پروتئین AKAP-11 را به نصف کاهش میدهند. مدلهای حامل گونههای ژنتیکی از این دست و تغییرات پروتئینی که آنها تولید میکنند، در آزمایشگاه راحتتر از سایر مدلها ایجاد میشوند که در بخشهای غیر کدکننده ژنوم رخ میدهند و اثرات نامشخصی بر عملکرد پروتئین دارند.
دانشمندان برای نخستین بار میتوانند از مدلهای پژوهشی استفاده کنند که دارای همان گونههایی هستند که خطر را به وضوح در انسان افزایش میدهند.
همچنین، دانشمندان در حال بررسی این موضوع هستند که آیا AKAP-11 یا یکی از شرکای مولکولی آن میتوانند به عنوان نشانگر زیستی برای این بیماری عمل کنند و اطمینان دهند که آزمایشهای بالینی آینده شامل بیمارانی است که به احتمال زیاد از یک درمان خاص سود میبرند یا خیر.
هدف این گروه پژوهشی و همکارانشان این است که تعداد بیشتری از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی را مورد بررسی قرار دهند و فاکتورهای خطر ژنتیکی بیشتری را کشف کنند.
هایمن گفت: ما در حالت ایدهآل میخواهیم انواع خطر را در کل ژنوم پیدا کنیم که بهترین شانس ارائه درمان را برای ما فراهم میکنند. این نخستین مورد از این پژوهش است و ما امیدواریم که عوامل ژنتیکی بیشتری را پیدا کنیم. بررسی توالی اگزوم، زمان زیادی میبرد اما بسیار هیجانانگیز است.
این پژوهش، در مجله "Nature Genetics" به چاپ رسید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: اختلال دوقطبی اسكيزوفرني ژن لیتیوم مبتلا به اختلال دوقطبی خطر ابتلا خطر ژنتیکی درمان ها هزار شخص مدل ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۵۳۳۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشف شگفت انگیز سرنخهای ژنتیکی افسردگی
فرارو- از توصیف تجربیات اصلی افسردگی تغییرات در انرژی، فعالیت، تفکر و خلق و خو بیش از ده هزار سال میگذرد. واژه افسردگی حدود ۳۵۰ سال است که مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به چنین پیشینه طولانیای ممکن است شگفت زده شوید اگر بدانید که متخصصان در مورد چیستی افسردگی و هم چنین درباره نحوه تعریف یا علت بروز آن با یکدیگر اجماع نظر ندارند. با این وجود، بسیاری از کارشناسان با این موضوع موافق هستند که افسردگی خانواده بزرگی از بیماریها به علل و سازوکارهای مختلف است. این امر باعث میشود تا انتخاب بهترین درمان برای هر فرد چالش برانگیز باشد.
افسردگی واکنشی در برابر افسردگی درون زادبه گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، یک استراتژی آن است که انواع فرعی افسردگی را جستجو کرده و ببینید که آیا ممکن است با انواع مختلف درمان بهتر عمل کنند یا خیر. یک مثال در این باره مقایسه افسردگی واکنشی با افسردگی درون زاد است. افسردگی واکنشی (هم چنین به عنوان افسردگی اجتماعی یا روانی نیز شناخته میشود) ناشی از قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی است. این موارد ممکن است مورد تعرض واقع شدن یا مواجهه با از دست دادن یک عزیز باشد و یک واکنش قابل درک به یک محرک خارجی قلمداد میشوند.
در مقابل، افسردگی درون زاد (که به عنوان افسردگی بیولوژیکی یا ژنتیکی نیز قلمداد میشود) توسط چیزی در درون ایجاد میشود مانند ژنها یا شیمی مغز. بسیاری از افرادی که به صورت بالینی در زمینه سلامت روان کار میکنند این نوع از تقسیم بندی را میپذیرند. با این وجود، پژوهشگرانی از دانشگاه سیدنی این تقسیم بندی را بیش از اندازه ساده قلمداد کردند. آنان به این موضوع پرداختند که ژنها و رویدادهای استرس زای زندگی ممکن است به صورت جداگانه در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند، اما همزمان با افزایش خطر ابتلا به افسردگی یک فرد با یکدیگر در تعامل هستند. شواهد نشان میدهند که در قرار گرفتن در معرض عوامل استرس زا یک جزء ژنتیکی وجود دارد. برخی از ژنها روی مواردی مانند شخصیت یا کاراکتر تاثیر میگذارند. برخی از ژنها بر نحوه تعامل ما با محیط تاثیر میگذارند.
در نتیجه، آن تیم تحقیقاتی در دانشگاهی سیدنی تصمیم گرفتند نقش ژنها و عوامل استرس زا را بررسی کنند تا متوجه شوند آیا طبقه بندی افسردگی به عنوان واکنشی یا درون زاد معتبر است یا خیر. افراد مبتلا به افسردگی به پرسشهایی درباره قرار گرفتن در معرض رویدادهای استرس زای زندگی پاسخ دادند. محققان دانشگاه سیدنی DNA نمونههای بزاق آن افراد را برای محاسبه مخاطرات ژنتیکی آنان برای اختلالات روانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سوال آنان ساده بود این که آیا خطر ژنتیکی برای افسردگی، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی، اختلال کم توجهی – بیش فعالی* (ADHD)، اضطراب و روان رنجوری* (Neuroticism) بر قرار گرفتن گزارش شده افراد در معرض رویدادهای استرس زای زندگی تاثیر میگذارد یا خیر.
شاید بپرسید آن محققان چرا برای محاسبه خطر ژنتیکی اختلالات روانی در افرادی که پیشتر دچار افسردگی بودند به پژوهش پرداختند و کم و بیش بودن این واریانت در افراد مختلف متفاوت است. حتی افرادی که پیشتر به افسردگی دچار بوده اند نیز ممکن است خطر ژنتیکی کمی برای آن داشته باشند. این افراد ممکن است به دلیل برخی علل دیگر دچار افسردگی شده باشند.
محققان دانشگاه سیدنی خطر ژنتیکی شرایطی به جز افسردگی را به چند دلیل بررسی کردند. نخست آن که واریانتهای ژنتیکی مرتبط با افسردگی با افسردگی مرتبط با سایر اختلالات روانی همپوشانی دارند. نکته دوم آن که دو فرد مبتلا به افسردگی ممکن است واریانت ژنتیکی کاملا متفاوتی داشته باشند. بنابراین، محققان قصد داشتند شبکه گستردهای برای بررسی طیف وسیع تری از واریانتهای ژؤنتیکی مرتبط با اختلالات روانی ایجاد کنند.
اگر تقسیم بندی افسردگی به دو دسته واکنشی و درون زاد معتبر باشد انتظار میرود افرادی که مولفه ژنتیکی کم تری در افسردگی خود دارند (گروه واکنشی) رویدادهای استرس زای زندگی را گزارش کنند. هم چنین انتظار میرود افرادی که دارای مولفه ژنتیکی بالاتری هستند (گروه درون زاد) رویدادهای استرس زای کم تری را گزارش کنند.
با این وجود، پس از مطالعه بیش از ۱۴ هزار فرد مبتلا به افسردگی نتیجه کاملا برعکس آن چه انتظار میرفت حاصل شد. محققان دریافتند افرادی که در معرض خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی قرار دارند میگویند که در معرض استرسهای بیش تری قرار گرفته اند. مواجهه با حمله از طریق سلاح، تجاوز جنسی، سانح رانندگی مشکلات حقوقی و مالی و سوء استفاده و مورد بی توجهی قرار گرفتن در دوران کودکی در افرادی که خطر ژنتیکی بالاتری برای افسردگی، اضطراب، اختلال کم توجهی – بیش فعالی یا اسکیزوفرنی داشتند شایعتر بود.
ژنها چگونه نقش ایفا میکنند؟خطر ژنتیکی اختلالات روانی حساسیت افراد را نسبت به محیط تغییر میدهد. دو نفر را تصور کنید یکی با خطر ژنتیکی بالا برای افسردگی و دیگری با خطر ژنتیکی پایین برای افسردگی. آن دو نفر شغل شان را از دست میدهند. فرد آسیب پذیر از نظر ژنتیکی از دست دادن شغل را به عنوان تهدیدی برای ارزش خود و موقعیت اجتماعی اش تجربه میکند. احساس شرم و ناامیدی در او وجود دارد. او از ترس از دست دادن شغل دیگر نمیتوانند خود را مجبور کنند به دنبال شغل دیگری باشد. برای فرد دیگر از دست دادن شغل کمتر با چنین احساسی همراه است. آن دو نفر یک رخداد را به گونهای متفاوت درونی میکنند و آن را به شکلی متفاوت به یاد میآورند.
خطر ژنتیکی برای اختلالات روانی همچنین ممکن است باعث شود افراد در محیطهایی قرار بگیرند که اتفاقات بدی در آن رخ میدهد. برای مثال، خطر ژنتیکی بالاتر برای افسردگی ممکن است بر عزت نقس تاثیر بگذارد و فرد را بیشتر در معرض روابط ناکارآمد قرار دهد که سپس تبدیل به روابطی بد خواهند شد.
مطالعه محققان برای افسردگی چه معنایی دارد؟نخست آن که نتیجه مطالعه تایید میکند که ژنها و محیط مستقل نیستند. ژنها بر محیطهایی که در نهایت در آن زندگی میکنیم و بر رخدادهای پس از آن تاثیر میگذارند. ژنها هم چنین بر نحوه واکنش ما به آن رویدادها تاثیر میگذارند.
دوم آن که نتیجه مطالعه محققان استرالیایی از تمایز بین افسردگی واکنشی و درون زاد پشتیبانی نمیکند. ژنها و محیطها تعامل پیچیدهای دارند. در اکثر موارد افسردگی ترکیبی از ژنتیک، بیولوژی و عوامل استرس زا است.
سوم آن که افراد مبتلا به افسردگی که مولفه ژنتیکی قوی تری در افسردگی خود دارند گزارش میدهند که زندگی شان با عوامل استرس زای جدی تری نشانه گذاری شده است. بنابراین، از نظر بالینی افرادی که آسیب پذیری ژنتیکی بالاتری دارند ممکن است از یادگیری تکنیکهای خاص برای مدیریت استرس خود بهرهمند شوند. این ممکن است به برخی از افراد کمک کند تا در وهله نخست احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش دهند. هم چنین، ممکن است به برخی از افراد مبتلا به افسردگی کمک کند تا مواجهه مداوم خود را با عوامل استرس زا را کاهش دهند.
اختلال کم توجهی – بیش فعالی یک اختلال عصبی رشدی است که با اختلال عملکرد اجرایی و علائمی همچون نقص در توجه و تمرکز، بی احتیاطی، بیش فعالی و تکانشگری که فراگیر، مخرب و در عین حال برای سن فرد غیرطبیعی هستند مشخص میشود.
*روان رنجوری یا روان آزرده گرایی یک تمایل طولانی مدت به یک حالت عاطفی منفی یا اضطراب است. روان رنجوری یک بیماری نیست بلکه یک ویژگی شخصیتی است. افراد مبتلا به روان رنجوری تمایل بیشتری به افسردگی دارند و بیشتر از دیگران احساس گناه، حسادت، عصبانیت و اضطراب میکنند.